نظرات فمینیست های مشهور

زیبایی | بحث و جدل در رویکردهای فمینیستی تا پیش از دوران اخیر تسلط بی منازع رویکردهای زیست شناسانه نسبت به بدن، بدن را به عنوان یک ماده ثابت و غیر قابل تغییر شناسانده بودند.

در این حالت بدن به عنوان مرزی برای تعیین جنسیت دو جنس در نظر گرفته می شد، دو جنسی که یک بار برای همیشه با ویژگی های متفاوتشان خلق شده (شکل گرفته) و تثبیت شده بودند.

در این رویکرد بدن به عنوان موجودیتی زیستی تنها پایگاهی برای رها کردن ذهن برای پرداختن به موضوعات روشنفکرانه در نظر گرفته می شد. البته چنین توانایی تنها در بدن های قدرتمند مردان وجود داشت. یعنی تنها مردان می توانستند از مرز تن خود بگذرند و به رشد و بلوغ ذهنشان دست یابند.

برای مردان بدن تنها یک حالت انتقالی داشت .درحالیکه زنان تنها با بدن هایشان شناخته می شدند و بدن زنان به عنوان فرایندهای زیستی- طبیعی در نظر گرفته می شد که از انجام فعالیت های ذهنی و عقلانی ناتوان بود .

رویکردهای فمنیستی عمیقاً با چنین برخوردها و تحلیل هایی از بدن مخالف اند و در مباحث خود به طور مشروح به مسئله بدن، بدن زن و بدن مرد، پرداخته اند. رویکردهای صرفا زیست شناسانه نسبت به بدن، تفاوتهای زیستی را به عنوان کیفیات ذاتی و بدن زن و مرد را به عنوان اموری جهان شمول می شناسد که در فرایند ضعیف تصور کردن زنان، این تصور به مسئله توانایی زنان در امر تولید مثل نسبت داده می شود.

در حالیکه فمنیست ها نسبت به این مسئله رویکرد بسیار متفاوتی اتخاذ می کنند. ایشان قابلیت یا ویژگی زنان در امر تولید مثل را نه به عنوان یک ضعف جسمی که به عنوان یک ویژگی خاص زنانه در نظر می گیرندکه بدن زنان را برای مردان به عنوان اموری خارج از کنترل مطرح می کند.

در مقابل بدن مردان که از این خطرات ایمن هستند، بدن زنان به توجه نیاز دارد و قواعدی برای کنترل آن وضع می شود. زنان تنها بدنشان بودند و تنها با این بدنها بود که فاصله بین خود و دیگری را مشخص می کردند .

درحالیکه فمنیست های نسل اول بی علاقه به نظریه پردازی درباره بدن زن بوده و اساسا بطور مستقل نسبت به بدن زن نپرداختند و عمدتاً با مباحثی چون پدرسالاری یا جبر زیست شناسی و رویکرد منفی نسبت به بدن زن مقابله می کردند، نسل دوم فمنیست ها نیز رویکردی جدید نسبت به بدن زن ارائه ندادند.

زیبایی

زیبایی

زیبایی

زیبایی | برجسته ترین نظریه پرداز این نسل سیمون دو بوآر در جنس دوم به پیشرفت پزشکی در جلوگیری از حاملگی برای رهایی زنان از قید تن با خوش بینی نگاه می کند. به عقیده دوبوآر و فمنیست های این نسل، رها شدن زن از قید محدودیت های زیستی اش، فرضی برای رهایی فرهنگی و اجتماعی او محسوب می شود .

البته این تنها روایت فمنیستی از بدن زن نیست؛ در مقابل این عده، فمنیست هایی قرار دارند که بدن زن و ویژگی‌های خاص آن را پاس می دارند و تکریم می کنند. به نظر ایشان توانایی منحصر به فرد زن در تولید مثل و به دنیا آوردن فرزند ، مرکز قدرت زنانه محسوب می شود.

که این توانایی رشک برانگیز زنان، ایشا را در مقابل حملات دنیای پزشکی برای کنترل بدن هایشان قرار می دهد. به علاوه برای بسیاری از فمنیست ها، بدن مادی وسیله ای برای این مدعا بود که زنان حس اخلاقی یگانه و منحصر به فردی برای برقراری ارتباط و احساس مسئولیت نسبت به دیگران دارند .

لوس ایری گاری ( 1930 ) از چهره های برجسته فمنیسم فرانسوی است که فمنیسم، نظریه های پست مدرن درباره نشانه، و روان کاوی را با هم ادغام کرده است. وی از جمله فمنیست هایی است که به جای کوچک شمردن تفاوت های جنسیتی بر اهمیت آنها تأکید می کند.

از دید ایری گاری، تجربه زنانه که پژوهش فلسفه سنتی آن را به حاشیه رانده است، از کثرت و تفاوت عمیق تری نسبت به تجربه مردانه نشان دارد.

ایری گاری بیش از هر کس دیگری نسبت به تفاوت های جسمی و جنسی زن و مرد مثبت برخورد کرده است. وی پروژه خود را تعریف تفاوت های جنسی در ورای این دوگانگی های زن- مرد می داند. دوگانگی هایی که بدن

زن را به عنوان امری ثابت، غیر تاریخی، تحت جبر زیستی دو جنس ارجاع می دهد.

وی در فرهنگی که در آن مردانگی از جسم فاصله می گیرد و فارغ شدن از قید تمایلات جسمانی و رها شدن از جسم یک برتری محسوب می شود، پروسه ای که در آن زنانگی به جسم زن مربوط دانسته می شود را نفی می‌کند و سعی در باز ارزش گذاری آن دارد.

لوس ایریگاری با پیوند زدن عرصه های ادبیات، روانکاوی و فلسفه تلاش می‌کند زنان را خارج از معادله ی ادیپی به عرصه ای بکشاند که با تاکید بر ژوسیانس ( jouissance ) غیر قابل تعریف زنان، منجر به شکستن هویت مردانگی می شود.

تاکید بر این لذت که در نزد دیگرانی مانند فیسک نیز دیده میشود منجر به تقابلی شد که در آثار کسانی چون الکوف و مک کینان دیده می‌شود که سر از مباحث تفاوت جنسی بر آورده اند.

 چنانکه گفتیم بحث ایریگاری در خصوص ژوسیانس و phasir و در نهایت یاد آور بحث فیسک در خصوص لذت است. در اینجا باید به خاطر داشت که برخی از این مباحث فمنیستی متاثر از بحثهای لکان اند که معتقد است لذتهای زن و مرد به صورت متفاوت تجربه میشود، اما در نهایت ریشه ی لذت بردن و نبردن در همه ی فرزندان آدم به صورت مشترک یافت می‌شود.

به روایتی، در حقیقت ذات لذت با ساختارانسانی انسان عجین است. اما بارت از کلمه ی لذت استفاده میکند تا بگوید که ریشه لذت ریشه ای فرهنگی است.

بارت از اصطلاح plasir استفاده میکند تا فرق بین دوگونه لذت تولید شده در خوانش متن را تشخیص دهد. از نظر بارت ، در اینجا لذت مخالف کنترل ایدئولوژیکی و لذتی روشن است که با مفهوم هویت ارتباط دارد.گویا به نظر میرسد فرهنگ و مفهوم هویت از طریق فرهنگ لذت تولید می شود .

نکته ی مهم در کار بارت مداخله ی خواننده ی فعال در خلق متن است که خود را به صورتی اجتماعی درگیر در امر لذت می سازد. در اینجا آنچه ما کردار در امر آرایش زنان خوانده ایم ممکن است یاد آور گونه ای از در گیری در خلق لذت تلقی شود .

البته همچنان که گیلیگان می گوید انسان از طریق قانون فکر و کار می کند و تمرکز یافتگی همین قانون در قالب چارچوبهای اجتماعی است که بازی را ممکن وهویت را بر می سازد. نکته دیگری که در نظر بارت می توان دریافت آزادی از اید ئو لوژی است که بر فرد این امکان را می دهد تا با تاکید بر تفاوت تنوع در لذت را فراهم آورد.

زیرا به نظر می رسد که لذت امری مرکز زدایی شده است و به تفاوت پیرامونی خود بسیار وابسته.

حال این ایده مطرح می شود که آیا کردار آرایشی را به مثابه ی کرداری برای تولید لذت در نظر گرفت که فرد را با بر ساخت هویتی جدید رودررو می سازد یا آنکه شکستن قوانین بازی معمول اجتماعی است که برای این کردار آریشی لذت آفرین تلقی می شود.

به این معنا منظر ودر نظر بودن یا به نظر آوردن به شکلی که قوانین بازی را بشکند لذت آور تلقی می شود و این همان چیزی است که از آن در مطالعات فرهنگی به مقاومت یاد می شود. در اینجا فیسک به این بحث می پردازد که لذت های عام می تواند در مخاطب مقاومت ایجاد کنند یا ایدئو لوژی را از بین برده ویا لااقل کنترل اجتماعی آن را محصور کنند.

واژه ی مقاومت در اینجا نه به معنای شورش بلکه امری است که سعی دارند از طریق آن به نوعی هویت اجتماعی دست یابند. به این ترتیب کارکرد آرایش این است که به فرد اجازه می دهد آزادیش را همراه با بازی و شادی بروز دهد.

می توان گفت که آرایش نیز مانند مد از نظر فیسک هم وجه اقتصادی وهم ابژهای فرهنگی محسوب می شود که همراه با معنا لذت و هویت است . از نظر فیسک کالاها برای این تولید شده اند تا مصرف شوند.اما معانی ای که مصرف کننده حین مصرف تولید می کند منجر به تغییر در آن می شود. فیسک همچنین لذت را به معنای مقاومت می شناسد .

زیبایی

زیبایی

زیبایی | جودیت باتلر از جمله فمنیست های نسل سوم است که تعریف متفاوتی از جنسیت ارائه می دهد. درحالیکه در گفتمان های غیرفمنیستی، محافظه کارانه و کارکردگرایانه ، تقسیم بندی های جنسیتی در جامعه و نقش های سنتی زن و مرد به ویژگی های جسمی و بیولوژیک ایشان نسبت داده می شد، در رویکردهای فمنیستی در فرایندی وارونه خوانی این نقش های جنسیتی هستند که به ویژگی های جسمی و بیولوژیک شکل می دهند یا آنها را هدایت کرده و برایشان معنا می سازند.

به نظر باتلر جنسیت یک امر اجرایی است . یعنی جنسیت خود از طریق ایفای نقش ها و قرار گرفتن در موقعیت ها شکل می گیرد . به عقیده باتلر یک نقش جنسیتی نه طبیعی و نه انتخابی است ، بلکه در حقیقت از طریق گفتمان های مختلف برساخته می شود . این گفتمان های مختلف حاکم بر فضای جامعه هستند که جنسیت افراد را شکل می دهند ، به نحوی که جنسیت افراد در نقشها، رفتارها ، حرکات بدن ، برخوردها و … بروز پیدا می کند

باتلر دوگانه انگاری طبیعی- غیر طبیعی در مورد جنسیت را امریی بسیار خطرناک می داند. گفتمان های سنتی رایج درباره جنسیت با آویختن به کلیشه های بیولوژیک درباره الگوهای طبیعی جنسی و تقسیم بندی مرزهای زنانگی و مردانگی با معیارهای غیر قابل انعطاف زیستی ، درباره بسیاری گروه ها چون همجنس خواهان ، دوجنس خواهان با مشکلاتی مواجه می شوند .

این طبقه بندی این افراد را به عنوان غیر نرمال و غیر طبیعی جداسازی می کند . در این طبقه بندی ها بر این نکته تأکید می شود که چه رفتارهایی در این طبقه ها مشروع اند و چه کسانی مجاز به انجام این رفتارها هستند؟

جودیت باتلر از جمله فمنیست های نسل سوم است که تعریف متفاوتی از جنسیت ارائه می دهد. درحالیکه در گفتمان های غیرفمنیستی، محافظه کارانه و کارکردگرایانه ، تقسیم بندی های جنسیتی در جامعه و نقش های سنتی زن و مرد به ویژگی های جسمی و بیولوژیک ایشان نسبت داده می شد ، در رویکردهای فمنیستی در فرایندی وارونه خوانی این نقش های جنسیتی هستند که به ویژگی های جسمی و بیولوژیک شکل می دهند یا آنها را هدایت کرده و برایشان معنا می سازند.