زیبایی و سرکوب

زیبایی و سرکوب

زیبایی زنانه چیست ؟

نظریه های فمنیستی در سابقه ی طولانی و گاه دشمنانه با زیبایی دارند، حداقل این موضوع در روابط مطرح در خصوص این موضوع در بیانیه های اخیر فمنیستی به روشنی قابل دریافت است. برای فمنیست ها این قضیه به مثابه جایگاه معینی از زنانگی نظریه پردازی شده است و به همین سبب نیز جایگاه فرو دستی زنان را مستحکم تر میکند.

زیبایی زنان جایگاهی است که در آن کنترل نفس زنان و خود پایی ایشان ممکن می شود. ابزاری است که موجب سرکوب اجتماعی در جوامع مردسالارانه می شود و ابزاری برای تسلط بر زنان به دست می دهد.

همچنین عنصر فعال باز پس رانی معاصر زنان است که در برابر آزادی ایشان به کار می رود. هنگامی که به مایه های تاریخی مد و ظاهر می نگریم در اصل به گونه ای سنت طولانی بر می خوریم که در آن، زنان در خطر و آزار قرار گرفته اند، تا پدیده ای غیر انتزاعی، غیر انسانی و زود گذر به نام زیبایی را فراهم آورند، هنگامی که این مساله به منزله ی امری انظمامی در نظر گرفته شود که می باید به عمل در آید، این امر با تمرکز بر نوعی اغراق صورت می گیرد و اغلب تا جایی نزدیک به تولید استانداردهای زیبایی غیر قابل دست یابی ادامه می یابد و به این صورت پروژه ای برای صورت بندی فرهنگی پدر سالاری شکل می گیرد .

زیبایی زنان به واسطه ی همین اغراق به امری غیر واقعی و استانداردهای سرکوب گرانه تبدیل میشود. هر چند ممکن است استانداردها تغییر کنند، منطق فرهنگ این موضوع در طبیعت خود باقی می ماند و جنبه های اولیه اش که همان اغراق گونگی، غیرواقع گرایی و سرکوب گری است باقی می مانند.

نمونه هایی از آن خوردن آرسنیک در اواخر قرن نوزدهم یا اختلالات تغذیه ای در قرن بیستم و جراحی های زیبایی زنان است که در مقام کردارهای زیبایی صورت میگیرند.

با این همه این کردارها غالباً واقعیاتی فرا تاریخی در نظر آورده می شوند که ماهیت ایدئولوژی پدر سالارانه ی جهانی که به واسطه ی آن زنانگی تعریف و تجدید می شود، مناسبت دارند.

به نظر بسیاری از فمنیست ها زنانی در این کردارها درگیر می شوند فقط قربانیانی اند که درگیر آگاهی کاذب شده اند.

به همین ترتیب فرهنگ زیبایی بازنمای سرکوب است و به صورتی متفاوت در نظریه نئو مارکسیت نمایانده می‌شود. در اینجا سرکوب در قالب بت وارگی نشان داده می شود، قسمتهای بدن و خلق نیاز های کاذب از آن جمله اند.

مطلب مرتبط: گفتمان فرهنگی زیبایی

تحلیل های فرهنگی فمنیستی و نئو مارکسیست هر چند متفاوتند، در خصوص مادی کردن فرهنگ زیبایی مشترکند. موج دوم فمنیستی را با میراث نظری مکتب فرانکفورت در خصوص نقد فرهنگ توده گیر در هم آمیخته است و به خوبی ماهیت سرکوب را با آن نشان میدهد .

کتاب اسطوره ی زیبایی نوامی ولف در سال 1991 تحلیلی از گفتمانی است که صنایع زیبایی ایجاد کرده اند و این گفتمان با کردارهای اشتراکی زنان حمایت میشود. در این کتاب بحث بر سر آن است که اسطوره ی زیبایی بر ساختی فرهنگی است و نوعی بازی بی برد را برای زنان پیش می کشد .

جوزف هنسن، ایولین رید، ماری آلیس واترز در کتاب آرایش، مد و بهره کشی از زنان (1386) صنایع آرایشی را مسبب بهره کشی از زنان در خلال تبلیغات آرایشی شان میدانند .

اما مسئله ای که اینجا مطرح است این است که، بسیاری از زنان خود را قربانی منفعل دنیای سرمایه داری و یا نظام پدر سالار نمیدانند؛ بلکه این موضوع را ابزاری برای حفاظت از عاملیت اجتماعی خود میدانند.

مطلب مرتبط: زیبایی، جنسیت و بدن

چنانچه که آرتور وارویک تاریخ دان خاطر نشان میکند که زیبایی، در قالب آنچه او جذابیت جنسی تعریف میکند، بسیار با مفهوم سرکوبی که زنان یا مردان در تاریخ به خود دیده اند متفاوت است.

و همچنین کاملیه پاگلیا تحلیل مشابهی را در خصوص کیفیت ابزاری زیبایی فراهم آورده است. در تحقیق پسا فمنیستی او درباره ی تصویر زنان در هنر غربی چنین استدلال می شود که نه فقط زیبایی صورت از قدرت زنان است، بلکه همچنین زیبایی نوعی پرچم است که برفراز طبیعت بی نظیر زنان که در زیرلایه های برساخت زنانگی پنهان است برافراشته می شود.

گفتمان فرهنگی زیبایی

گفتمان فرهنگی زیبایی

گفتمان فرهنگی زیبایی

اساس مفهوم صورت بندی فرهنگی آرایش در اصل به نوعی صورت بندی گفتمانی، کرداری و نهادی بر می‌گردد که در آن، اعمال برای مراقبت، ترمیم و تصحیح بدن با دستکاری برای عرضه ی عمومی آن صورت میگیرند.

این جدا سازی روشن می سازد که هرچند بسیاری از فرهنگ های زیبایی معاصر به واسطه ی گفتمان ها و اعمال صنایع تجاری تولید میشوند، به هیج وجه قابل تقلیل به آن نیستند.

به همین علت تاکید عمده در اینجا بر کردارهای روزانه ی آرایشی زنان است، که شامل مراقبت و سالم سازی پوست، مو، ناخن و استفاده از لوازم و خدمات آرایشی است که به امور روزمره زندگی زنان بدل شده اند.

باید تاکید کرد که این رویه هرروزه به واسطه ی صورت بندی گفتمانی و نهادی و کرداری ساخته نمی شود، بلکه در بهترین حالت در قالب مفهوم سازی این کردار از منظر صورت بندی فرهنگی قابل بررسی خواهد بود. کردارهای آرایشی در اصل فقط یکی از صورت های چندگانه ی فرهنگ زیبایی اند،

لویی بنر فرهنگ زیبایی را به جنبه های توجه به زیبایی ارجاع می دهد و در این خصوص به مد و لباس پوشیدن توجه می کند. در حالی که بارتکی به سه گونه کردارهای انتظام بخش زیبایی ارجاع دارد که عبارتند از :

  • کردارهای مناسب سازی اندازه ی بدن
  • برنامه های تحرک بدنی
  • و اصلاح سطح بدن

به این تر تیب، در این خصوص چهارگونه ی متمایز از توجه به بدن قابل شناسایی است :

  • مد و لباس
  • نگهداری از بدن
  • کردارهای آرایشی
  • و سلوک زیبایی شناختی

این تمایزات مجموعه ای را شکل میدهند که قدرت تحلیل داده ها را به خوبی برای مطالعه ی فراهم می سازند و باید آنها را به خاطر داشت و به آنها به منزله ی مدخل عینی برای ورود به فرهنگ زیبایی نگریست، البته نباید از یاد برد که مرزبندی بین این محدوده ها بسیار دشوار است.

به علاوه به نظر میرسد که زنان هیچ گاه خودشان را در یکی از این محدوده ها سامان نداده و در اصل نوعی کنترل نفس بر آنها حاکم است که آنها را هدایت میکند.

به این ترتیب که نوعی همخوانی بین طرز پوشش و کردارهای آرایشی در دست نیست تا نمونه ای داشته باشیم که بر اساس آن به ویژه بدانیم چه طرز پوشش و یا استفاده از چه مدل لباسی منجر به چه آرایشی خواهد شد.

 

در این زمینه باید به تحقیقاتی ارجاع دهیم که در آن نشان میدهد پروژه ی خاطره در بخشی از زندگی زنان امری یک دست و ساده نیست. این امر را از روایت های متقاطع زنان از زندگی خودشان در یافته اند.

این امر هرچند در نگاه اول گیج کننده به نظر میرسد، اما در اصل تاکیدی است بر آنچه در دوره ی معاصر جزء نظریه هایی به شمار می آیند که به جنبه های چند گانه در سوژگی زنان معاصر ارجاع می دهند.

 بیرکهوف معتقد است چیزی زیباست که با کمترین علامات ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمی‌آید، بلکه بعضاً نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
هنر موفق، هنری است که مکالمه‌ای دوجانبه با ذهن به وجود آورد، چالش‌های ذهنی به وجود آورد و بازتاب‌هایی ایجاد کند. این رابطه معمولاً از تجزیه و تحلیل ناکامل نیروهای مؤثر، حاصل می‌شود. ترکیبی که کاملاً هماهنگ و وحدت یافته باشد، ترکیبی خسته‌کننده خواهد بود. هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد.

زیبایی جزئی از وجود انسان است که می تواند در هر چیز یا کسی نهفته باشد. این زیبایی زمانی که بروز نماید تجربه ادراکی از لذت و رضایتمندی را برای دیگران ممکن می سازد.

سرشت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث برانگیزترین موضوعات در فلسفه غرب است و به همراه چیستی هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی می باشد. زیبایی به طور سنتی جزو ارزش های نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده است.

ویل دورانت عقیده دارد زیبایی زاده میل است. یکی از نشانه های برجسته اینکه زیبایی زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست میدهد.

آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را میخواهیم. آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو گرفته آن را خوشایند یافته اند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر گذشت انسان است.

زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر از عشق زن به مرد است اگر چه مدتش کوتاهتر است.

رژ لب جامد آلیس

رژ لب جامد آلیس

رژ لب چیست؟

رژلب جامد (Lip Stick)، درواقع یک محصول آرایشی است که روغن‌های طبیعی، قهوه، نرم‌کننده‌ی پوست و مقداری مواد رنگی است. این ماده از زمان سومریان و مصری‌ها پا به عرصه‌ی جهان گذاشت و پس از مدتی به جزئی لاینفک در آرایش بانوان تبدیل شد.

رژ لب جامد

رژ لب جامد، شکل صلی و ذاتی رژ لب است. این رژ به اندازه ای محبوبیت و کاربرد دارد که حتی بعد از معرفی رژ لب مایع نیز، هرگز از فروش و طرفداران آن کم نشد. شاید بزرگ ترین مشکلش این باشد که استفاده از آن را باید هر چند ساعت یک بار تجدید کرد. به همین علت است که حتی در میهمانی ها و خارج از منزل  عضو جدا نشدنی از کیف وسایل آرایشی خانم ها است. اما خانم ها این مورد را هرگز به عنوان یک مشکل نپذیرفته اند و کاملا به آن عادت کرده و کنار آمده اند.

انواع رژ لب جامد

این رژلب، خود به چند شکل مختلف تولید می شود که روش استفاده و نوع کاربرد آن نیز می تواند متفاوت باشد.

  • رژ لب جامد معمولی یا پیچی :

این نوع رژ لب متداول ترین شکل رژ لب است که در پوکه های پلاستیکی یا فلزی عرضه می شود. خانم ها به طریقه استفاده از این نوع رژ لب عادت کرده اند. تنها نکته ای که باید در مورد استفاده از این نوع رژ لب رعایت کرد این است که در زمان استفاده نباید ماده رژ لب را زیاد از پوکه خارج کرد زیرا این رژ بسیار شکننده است. وقتی درصد زیادی از آن را با پیچاندن پوکه خارج کرده باشید ممکن است بر اثر فشار بشکند. رژ لب شکسته یا غیر قابل استفاده می شود و یا استفاده از آن دشوار خواهد بود. در زمان استفاده، با یک پیچ ملایم فقط نوک رژ لب را از پوکه خارج کنید.

  • رژ لب جامد مدادی :

این نوع رژ لب، نوع دیگری از رژ لب جامد است که با الهام از مداد های پرکاربرد آرایشی ساخته شده و ظاهری مانند آنها دارد. مهم ترین مزیت رژ لب مدادی، آرایش لب دقیق تر و تمیزتر به واسطه تسلط بیشتر روی آرایش لب است. رژ لب جامد مدادی همانند نوع معمولی آن تنوع رنگ بالایی دارد. به علت دقت و ظرافت نوک رژ لب مدادی، می توان آن را بدون مداد لب استفاده کرد.

  • رژ لب جامد کاسه ای یا پالتی :

این نوع رژ لب جامد معمولا مورد استفاده آرتیست میکاپ ها بوده و با براش های آرایشی روی لب استفاده می شود. مهم ترین مزیت این نوع رژ لب این است که مانند پالت سایه امکان ترکیب چند رنگ و رسیدن به رنگی خاص و منحصر به فرد را برای آرایشگر یا گریمور فراهم می کند. این نوع رژ لب در آرایش های روزانه کاربرد چندانی ندارد چون استفاده از آن وقت گیر بوده و نیاز به تجربه دارد

اگر شما هم به‌دنبال یک رژلب با انواع رنگ‌بندی و تنوع و هم‌چنین باکیفیت ساخت بالا هستید، می‌توانید از انواع رژلب‌های برند آلیس دیدن فرمایید.

ویژگی های رژ لب جامد آلیس | پخش عمده

  • حاوی موم عسل و روغن کاکائو جهت رفع خشکی لب
  • دارای روغن لالوئین
  • رنگ مات و مخملی
  • دارای 24 رنگ

ماه آسمانت باش…
زیبایی از اینجا شروع می‌شود
جایی که اشتیاق و خلاقیت را با هم ملاقات می‌کنید
با ما نامحسوس آیینه های شهر را شگفت زده کن، این یه راز بین ما و شما…
🦚 زیبای بیدار…

برای کسب اطلاعات بیشتر از طریق کانال های ارتباطی با ما همراه باشید.

 

خرید لوازم آرایش با رویکردهای متفاوت

خرید لوازم آرایش با رویکردهای متفاوت

خرید، لذت، آرایش و زیبایی

خرید لوازم آرایش | مبحث مصرف یا خرید لوازم آرایش بخش جدا نشدنی از مقوله ی آرایش و زیبایی است چنانچه که در بیشتر تحقیقات پیشین مورد توجه قرار گرفته و به این مقوله  پرداخته اند.

از آنجا که در این منظر تضادها و کش مکش های زیادی مطرح می شود که به درک نظری ما از موضوع مورد بحث  می افزاید، لذا با اینکه ما قصد داریم خرید لوازم آرایش و زیبایی زنان را از یک منظر جنسیتی بررسی نمایم، مطرح نمودن این بحث خالی از فایده نمی باشد.

در زمینه ی فرهنگ مصرف لوازم آرایشی می توان به رویکردهای زیر اشاره کرد :

سه رویکرد در مورد فرهنگ خرید لوازم آرایش وجود دارد.

خرید لوازم آرایش رویکرد اول:

رویکرد اول بر این نظر است که فرهنگ خرید  به واسطه ی گسترش تولید کاپیتالیستی تجویز می شود که خود باعث افزایش انباشت فرهنگ مادی به شکل کالاهای مصرفی و سایتها برای خرید لوازم آرایش است.

مسئله اینجاست این امر اگرچه توسط برخی به عنوان ابزاری برای برابری و آزادی فردی در نظر گرفته می شود اما برخی دیگر آن را ابزاری برای افزایش ظرفیت تغییر ایدئولوژیک و محدودیت اغواکننده ی جمعیت از برخی مجموعه های جایگزین روابط اجتماعی بهتر در نظر گرفته می شود.

اگر از نقطه نظر اقتصاددانان کلاسیک هدف تمام تولید، خرید لوازم آرایش است که به واسطه ی آن افراد رضایت خود را از طریق خرید دامنه ای از کالاهای گرانقیمت بالا می برند، از نقطه نظر برخی نئومارکسیست های قرن بیستمی، این توسعه باعث ایجاد فرصتهای زیادی برای مصرف کنترل شده و دستکاری شده خرید لوازم آرایش می گردد.

این رویکرد که رد پای آن را می توان در سنتز مارکس وبری – لوکاچ از نظریه ی شیءشدگی اش پیدا کرد، عمدتاً در نوشته های هورکهایمر و آدورنو، مارکوزه و لوفور بسط یافته است.

برای مثال هورکهایمر و آدورنو بر این استدلال اند که همان منطق کالایی و خِرد ابزاری در حوزه ی تولید در حوزه ی خرید لوازم آرایش نیز مشاهده کردنی است. اوقات فراغت، هنر و فرهنگ عموماً از طریق صنعت فرهنگ فیلتر می شوند. از این نقطه نظر، چنین می توان استدلال کرد که انباشت کالاها منجر به غلبه و سلطه ی ارزش مبادله ای شده است، بدین معنا که محاسبه ی عقلانی  ابزاری تمامی جنبه های زندگی، امکانی را فراهم می سازد که در آن تمام تفاوت های اساسی، سنت های فرهنگی و کیفیات مبدل به کمّیات می شوند.

خرید لوازم آرایش

از اندیشمندان دیگری که نظریه کالایی شدن لوکاچ و لوفور را برای رسیدن به نتایجی مشابه با نتایج آدورنو پیگیری کرده است ژان بودریلارد است.

بودریلارد بر این نظر است که مصرف دربر دارنده ی تغییر فعال در علائم است. برای جامعه ی کاپیتالیستی متأخر این قضیه محوری است، جایی که در آنجا، علامت و کالا در ارتباط با هم قرار می گیرند تا “علامت – کالا” را ایجاد کنند.

در این رویکرد تمایل زنان به خرید لوازم آرایش و استفاده از محصولات آرایشی، بهداشتی و پیرایشی محصول سلطه ی صنعت فرهنگ و تغییر فعالانه ی علائم و نمادها برای خلق جذابیت در این کالاها از طریق نظام سلطه ی کاپیتالیستی است. در این معنا ذائقه ی مصرف زنان تحت کنترل و تغییر نظام سرمایه داری است و توسط صنعت فرهنگ وابسته به آن کانالیزه می شود.

محصولات ایفسن

خرید لوازم آرایش رویکرد دوم:

رویکرد دوم که رویکردی بیشتر جامعه شناختی است. در برخی موارد، هدف از آرایش ممکن است کسب منزلت از طریق ارزش- مبادله ی بالا باشد، به ویژه در جوامعی که در آنها نظام اشرافیت و ثروتمندان قدیمی مجبور به تفویض قدرت به ثروتمندان جدید شده اند. وضعیت مقابلی نیز می تواند اتفاق افتد و آن اینکه کالای قبلی، منزلت کالایی خود را از دست می دهد.

در چنین حالاتی نگه داشتن این کالاها که به لحاظ مادی بی قیمت اما به لحاظ معنوی ذی قیمت هستند منزلت آور تلقی میشوند. کار بوردیو، داگلاس و ایشروود در زمینه ی اینکه چگونه و به چه شیوه هایی کالاها برای ایجاد تفاوت های اجتماعی و به عنوان عاملان ارتباط عمل می کنند حائز ارزش و اهمیت است.

داگلاس و ایشروود بر این نکته تأکید دارند که کالاها برای ترسیم خطوط بین روابط اجتماعی بهره برداری میشوند. با این استدلال، لذت ما از کالاها، تنها تا حدودی به مصرف فیزیکی آنها ربط دارد و قسمت عمده ی لذت آنها اساساً به استفاده از آنها به عنوان نشانگرها 4 (مشخص کننده ها) ارتباط دارد.

در بطن فرهنگ معاصر، از زنان و مردان خواسته نمی شود که بین دو گزینه یکی را انتخاب کنند بلکه باید هر دو گزینه را تلفیق کنند. در چنین فضایی، آرایش افراد و کالاهای مصرفیشان به عنوان ابزارهایی ارتباطی و به عنوان نمادهایی از منزلت طبقاتی در نظر گرفته می شوند.

در این معنا، در بطن فرهنگ خرید این لوازم هنوز اقتصادی منزلتی جاری و ساری است که در آن کالاهای کمیاب نیازمند سرمایه گذاری قابل ملاحظه ای در زمان، پول و شناخت برای کسب و نگهداری مناسب آن است. چنان کالاهایی می توانند به عنوان ابزاری برای طبقه بندی منزلت حاملان آنها تلقی و استفاده شوند.

محصولات آلیس

خرید لوازم آرایش رویکرد سوم:

در رویکرد سوم، سؤال در مورد رضایت عاطفی مصرف، رویاها و آمالی است که در تصور فرهنگی مصرف کننده تقدیس می شود و نیز سایت های خرید لوازم آرایش خاصی که به صورتی متنوع هیجان مستقیم بدنی و رضایت زیبایی شناختی فراهم می آورند.

برای اینکه این مطلب عمیقتر فهمیده شود میتوان به عنوان مثال به نقشی که نمایشگاه‌ها و فروشگاه‌های بزرگ در جلب این رضایت و ایجاد هیجان خرید دارند اشاره کرد. نمایشگاه‌ها، در جوامع معاصر، نقشی دوگانه ایفا کرده‌اند: به عنوان بازارهای محلی و به عنوان سایت های رضایت خرید لوازم آرایش.

آنها نه تنها سایت هایی برای مبادله ی کالاها هستند بلکه مکان های نمایش کالاهای خوشرنگ و عجیب و غریب از بخش های مختلف جهان در فضایی شاد هستند.

بر اساس این رویکرد خرید لوازم آرایش برای زنان رضایت و شادمانی به همراه دارد. فروشگاه ها و نمایشگاه های مرتبط با خرید لوازم آرایش نیز فضایی هستند برای هیجان و احساس رضایت. خرید لوازم آرایش و مصرف در این رویکرد با افراطی که توأم با لذت و رضایت است معنا پیدا می کند.

زیبایی، جنسیت و بدن

زیبایی، جنسیت و بدن

 نظرات فمینیست های مشهور

زیبایی | بحث و جدل در رویکردهای فمینیستی تا پیش از دوران اخیر تسلط بی منازع رویکردهای زیست شناسانه نسبت به بدن، بدن را به عنوان یک ماده ثابت و غیر قابل تغییر شناسانده بودند.

در این حالت بدن به عنوان مرزی برای تعیین جنسیت دو جنس در نظر گرفته می شد، دو جنسی که یک بار برای همیشه با ویژگی های متفاوتشان خلق شده (شکل گرفته) و تثبیت شده بودند.

در این رویکرد بدن به عنوان موجودیتی زیستی تنها پایگاهی برای رها کردن ذهن برای پرداختن به موضوعات روشنفکرانه در نظر گرفته می شد. البته چنین توانایی تنها در بدن های قدرتمند مردان وجود داشت. یعنی تنها مردان می توانستند از مرز تن خود بگذرند و به رشد و بلوغ ذهنشان دست یابند.

برای مردان بدن تنها یک حالت انتقالی داشت .درحالیکه زنان تنها با بدن هایشان شناخته می شدند و بدن زنان به عنوان فرایندهای زیستی- طبیعی در نظر گرفته می شد که از انجام فعالیت های ذهنی و عقلانی ناتوان بود .

رویکردهای فمنیستی عمیقاً با چنین برخوردها و تحلیل هایی از بدن مخالف اند و در مباحث خود به طور مشروح به مسئله بدن، بدن زن و بدن مرد، پرداخته اند. رویکردهای صرفا زیست شناسانه نسبت به بدن، تفاوتهای زیستی را به عنوان کیفیات ذاتی و بدن زن و مرد را به عنوان اموری جهان شمول می شناسد که در فرایند ضعیف تصور کردن زنان، این تصور به مسئله توانایی زنان در امر تولید مثل نسبت داده می شود.

در حالیکه فمنیست ها نسبت به این مسئله رویکرد بسیار متفاوتی اتخاذ می کنند. ایشان قابلیت یا ویژگی زنان در امر تولید مثل را نه به عنوان یک ضعف جسمی که به عنوان یک ویژگی خاص زنانه در نظر می گیرندکه بدن زنان را برای مردان به عنوان اموری خارج از کنترل مطرح می کند.

در مقابل بدن مردان که از این خطرات ایمن هستند، بدن زنان به توجه نیاز دارد و قواعدی برای کنترل آن وضع می شود. زنان تنها بدنشان بودند و تنها با این بدنها بود که فاصله بین خود و دیگری را مشخص می کردند .

درحالیکه فمنیست های نسل اول بی علاقه به نظریه پردازی درباره بدن زن بوده و اساسا بطور مستقل نسبت به بدن زن نپرداختند و عمدتاً با مباحثی چون پدرسالاری یا جبر زیست شناسی و رویکرد منفی نسبت به بدن زن مقابله می کردند، نسل دوم فمنیست ها نیز رویکردی جدید نسبت به بدن زن ارائه ندادند.

زیبایی

زیبایی

زیبایی

زیبایی | برجسته ترین نظریه پرداز این نسل سیمون دو بوآر در جنس دوم به پیشرفت پزشکی در جلوگیری از حاملگی برای رهایی زنان از قید تن با خوش بینی نگاه می کند. به عقیده دوبوآر و فمنیست های این نسل، رها شدن زن از قید محدودیت های زیستی اش، فرضی برای رهایی فرهنگی و اجتماعی او محسوب می شود .

البته این تنها روایت فمنیستی از بدن زن نیست؛ در مقابل این عده، فمنیست هایی قرار دارند که بدن زن و ویژگی‌های خاص آن را پاس می دارند و تکریم می کنند. به نظر ایشان توانایی منحصر به فرد زن در تولید مثل و به دنیا آوردن فرزند ، مرکز قدرت زنانه محسوب می شود.

که این توانایی رشک برانگیز زنان، ایشا را در مقابل حملات دنیای پزشکی برای کنترل بدن هایشان قرار می دهد. به علاوه برای بسیاری از فمنیست ها، بدن مادی وسیله ای برای این مدعا بود که زنان حس اخلاقی یگانه و منحصر به فردی برای برقراری ارتباط و احساس مسئولیت نسبت به دیگران دارند .

لوس ایری گاری ( 1930 ) از چهره های برجسته فمنیسم فرانسوی است که فمنیسم، نظریه های پست مدرن درباره نشانه، و روان کاوی را با هم ادغام کرده است. وی از جمله فمنیست هایی است که به جای کوچک شمردن تفاوت های جنسیتی بر اهمیت آنها تأکید می کند.

از دید ایری گاری، تجربه زنانه که پژوهش فلسفه سنتی آن را به حاشیه رانده است، از کثرت و تفاوت عمیق تری نسبت به تجربه مردانه نشان دارد.

ایری گاری بیش از هر کس دیگری نسبت به تفاوت های جسمی و جنسی زن و مرد مثبت برخورد کرده است. وی پروژه خود را تعریف تفاوت های جنسی در ورای این دوگانگی های زن- مرد می داند. دوگانگی هایی که بدن

زن را به عنوان امری ثابت، غیر تاریخی، تحت جبر زیستی دو جنس ارجاع می دهد.

وی در فرهنگی که در آن مردانگی از جسم فاصله می گیرد و فارغ شدن از قید تمایلات جسمانی و رها شدن از جسم یک برتری محسوب می شود، پروسه ای که در آن زنانگی به جسم زن مربوط دانسته می شود را نفی می‌کند و سعی در باز ارزش گذاری آن دارد.

لوس ایریگاری با پیوند زدن عرصه های ادبیات، روانکاوی و فلسفه تلاش می‌کند زنان را خارج از معادله ی ادیپی به عرصه ای بکشاند که با تاکید بر ژوسیانس ( jouissance ) غیر قابل تعریف زنان، منجر به شکستن هویت مردانگی می شود.

تاکید بر این لذت که در نزد دیگرانی مانند فیسک نیز دیده میشود منجر به تقابلی شد که در آثار کسانی چون الکوف و مک کینان دیده می‌شود که سر از مباحث تفاوت جنسی بر آورده اند.

 چنانکه گفتیم بحث ایریگاری در خصوص ژوسیانس و phasir و در نهایت یاد آور بحث فیسک در خصوص لذت است. در اینجا باید به خاطر داشت که برخی از این مباحث فمنیستی متاثر از بحثهای لکان اند که معتقد است لذتهای زن و مرد به صورت متفاوت تجربه میشود، اما در نهایت ریشه ی لذت بردن و نبردن در همه ی فرزندان آدم به صورت مشترک یافت می‌شود.

به روایتی، در حقیقت ذات لذت با ساختارانسانی انسان عجین است. اما بارت از کلمه ی لذت استفاده میکند تا بگوید که ریشه لذت ریشه ای فرهنگی است.

بارت از اصطلاح plasir استفاده میکند تا فرق بین دوگونه لذت تولید شده در خوانش متن را تشخیص دهد. از نظر بارت ، در اینجا لذت مخالف کنترل ایدئولوژیکی و لذتی روشن است که با مفهوم هویت ارتباط دارد.گویا به نظر میرسد فرهنگ و مفهوم هویت از طریق فرهنگ لذت تولید می شود .

نکته ی مهم در کار بارت مداخله ی خواننده ی فعال در خلق متن است که خود را به صورتی اجتماعی درگیر در امر لذت می سازد. در اینجا آنچه ما کردار در امر آرایش زنان خوانده ایم ممکن است یاد آور گونه ای از در گیری در خلق لذت تلقی شود .

البته همچنان که گیلیگان می گوید انسان از طریق قانون فکر و کار می کند و تمرکز یافتگی همین قانون در قالب چارچوبهای اجتماعی است که بازی را ممکن وهویت را بر می سازد. نکته دیگری که در نظر بارت می توان دریافت آزادی از اید ئو لوژی است که بر فرد این امکان را می دهد تا با تاکید بر تفاوت تنوع در لذت را فراهم آورد.

زیرا به نظر می رسد که لذت امری مرکز زدایی شده است و به تفاوت پیرامونی خود بسیار وابسته.

حال این ایده مطرح می شود که آیا کردار آرایشی را به مثابه ی کرداری برای تولید لذت در نظر گرفت که فرد را با بر ساخت هویتی جدید رودررو می سازد یا آنکه شکستن قوانین بازی معمول اجتماعی است که برای این کردار آریشی لذت آفرین تلقی می شود.

به این معنا منظر ودر نظر بودن یا به نظر آوردن به شکلی که قوانین بازی را بشکند لذت آور تلقی می شود و این همان چیزی است که از آن در مطالعات فرهنگی به مقاومت یاد می شود. در اینجا فیسک به این بحث می پردازد که لذت های عام می تواند در مخاطب مقاومت ایجاد کنند یا ایدئو لوژی را از بین برده ویا لااقل کنترل اجتماعی آن را محصور کنند.

واژه ی مقاومت در اینجا نه به معنای شورش بلکه امری است که سعی دارند از طریق آن به نوعی هویت اجتماعی دست یابند. به این ترتیب کارکرد آرایش این است که به فرد اجازه می دهد آزادیش را همراه با بازی و شادی بروز دهد.

می توان گفت که آرایش نیز مانند مد از نظر فیسک هم وجه اقتصادی وهم ابژهای فرهنگی محسوب می شود که همراه با معنا لذت و هویت است . از نظر فیسک کالاها برای این تولید شده اند تا مصرف شوند.اما معانی ای که مصرف کننده حین مصرف تولید می کند منجر به تغییر در آن می شود. فیسک همچنین لذت را به معنای مقاومت می شناسد .

زیبایی

زیبایی

زیبایی | جودیت باتلر از جمله فمنیست های نسل سوم است که تعریف متفاوتی از جنسیت ارائه می دهد. درحالیکه در گفتمان های غیرفمنیستی، محافظه کارانه و کارکردگرایانه ، تقسیم بندی های جنسیتی در جامعه و نقش های سنتی زن و مرد به ویژگی های جسمی و بیولوژیک ایشان نسبت داده می شد، در رویکردهای فمنیستی در فرایندی وارونه خوانی این نقش های جنسیتی هستند که به ویژگی های جسمی و بیولوژیک شکل می دهند یا آنها را هدایت کرده و برایشان معنا می سازند.

به نظر باتلر جنسیت یک امر اجرایی است . یعنی جنسیت خود از طریق ایفای نقش ها و قرار گرفتن در موقعیت ها شکل می گیرد . به عقیده باتلر یک نقش جنسیتی نه طبیعی و نه انتخابی است ، بلکه در حقیقت از طریق گفتمان های مختلف برساخته می شود . این گفتمان های مختلف حاکم بر فضای جامعه هستند که جنسیت افراد را شکل می دهند ، به نحوی که جنسیت افراد در نقشها، رفتارها ، حرکات بدن ، برخوردها و … بروز پیدا می کند

باتلر دوگانه انگاری طبیعی- غیر طبیعی در مورد جنسیت را امریی بسیار خطرناک می داند. گفتمان های سنتی رایج درباره جنسیت با آویختن به کلیشه های بیولوژیک درباره الگوهای طبیعی جنسی و تقسیم بندی مرزهای زنانگی و مردانگی با معیارهای غیر قابل انعطاف زیستی ، درباره بسیاری گروه ها چون همجنس خواهان ، دوجنس خواهان با مشکلاتی مواجه می شوند .

این طبقه بندی این افراد را به عنوان غیر نرمال و غیر طبیعی جداسازی می کند . در این طبقه بندی ها بر این نکته تأکید می شود که چه رفتارهایی در این طبقه ها مشروع اند و چه کسانی مجاز به انجام این رفتارها هستند؟

جودیت باتلر از جمله فمنیست های نسل سوم است که تعریف متفاوتی از جنسیت ارائه می دهد. درحالیکه در گفتمان های غیرفمنیستی، محافظه کارانه و کارکردگرایانه ، تقسیم بندی های جنسیتی در جامعه و نقش های سنتی زن و مرد به ویژگی های جسمی و بیولوژیک ایشان نسبت داده می شد ، در رویکردهای فمنیستی در فرایندی وارونه خوانی این نقش های جنسیتی هستند که به ویژگی های جسمی و بیولوژیک شکل می دهند یا آنها را هدایت کرده و برایشان معنا می سازند.

تاریخچه آرایش در ایران

تاریخچه آرایش در ایران

تاریخچه آرایش در ایران

تاریخچه آرایش در ایران|استفاده از لوازم آرایش در دوران معاصر موضوع جدیدی نیست بلکه نخستین تمدن های بشری از ادوات و وسایلی جهت زیباتر شدن استفاده می کرده اند؛ به عنوان نمونه آرایش چشم از

حدود 4500 سال قبل از میلاد مسیح در ایران رواج داشته است.

حفاری های باستان شناسانه در هفت تپه خوزستان گواه آن است که زنان ایرانی در 2000 سال قبل از میلاد مسیح از نوعی وسیله که کارکرد رژ لب امروزی را دارد استفاده می نموده اند.

در عصر هخامنشیان زنان قبل از این که به دیدار شاه بروند از لوازم آرایش و عطر استفاده می‌کردند. هخامنشیان به زیور آلات و لوازم آرایش علاقه زیادی داشتند. جواهرات و وسایل کشف شده مثل گردنبند فیروزه و ظروف چوبی ، برنزی و شیشه ای برای نگهداری سرمه گواه این واقعیت است.

زنان ایرانی قبل از ورود اسلام به ایران از ” هفت قلم آرایش ” استتفاده می کردند :

  1. سرمه
  2. حنا
  3. خضاب
  4. سفیداب
  5. وسمه
  6. زرک
  7. و خال
هفت قلم آرایش

هفت قلم آرایش

نکته جالب این که در همین دوران استفاده از لوازم آرایش صرفا برای زنان متاهل جایز بود و در صورت تخطی افراد این موضوع مجازات هایی از سوی حکومت ها اعمال می شد.

زنان ایرانی آن قدر به زیور الات و لوازم آرایش علاقه داشتند که حتی پس از ورود اسلام به ایران، به تقلید از رسوم عهد ساسانی بسیاری از زنان ایرانی پس از مرگ با آن زیور آلات و لوازم آرایش به خاک سپرده می شدند.

حفاری های به عمل آمده در قبرستان ” تبرک ” (واقع در تپه های بی بی شهربانو در شهر ری) که متعلق به قرن سوم و چهارم هجری است نشان می دهد که حتی تا آن زمان نیز زنان به همراه این گونه وسایل دفن می شدند.

پس از ورود اسلام به ایران به دلیل وجود دستورات صریح دینی و نص قرآنی، بستر استفاده از لوازم آرایش به دو محیط درون خانه و بیرون از خانه تفکیک شد و از سوی توده زنان ایرانی متابعت شد، و بدین ترتیب، خود آرایی، خود نمایی، جلوه گری و دلربایی زنان در اجتماع به طرق مختلف از جمله به وسیله استفاده از لوازم آرایش ممنوع گشت.

ایرانیان مسلمان ضمن بهاء دادن به مفاهیم نزدیک به زیبایی هم چون سلامت و بهداشت پوست و مو، نظافت و آراستگی بر مراعات مرزها و حریم ها تاکید نمودند و از آراسته کردن زن در جامعه که مقدمه فعل حرام بود، رو برتافتند.

تا قبل از نهضت مشروطه در ایران پوشش ها و چهره ها ، فرم و حالتی سنتی و اصیل داشت اما پس از نهضت به دلیل رفت و آمد های فراوان ایرانیان به فرنگستان و واردات فرهنگ مغرب زمین به وطن تحولاتی در نحوه پوشش و آراستگی صورت اشخاص اعم از زن ومرد رخ داد.

مثلاً مواد آرایش زنان که تا پیش از این از مواد طبیعی و حتی قابل خوردن تهیه و استعمال می شد، از مواد شیمیایی و ترکیبی قوام یافت که در خارج ساخته و به ایران وارد می شد .

در زمان رضاخان همسو با سیاست های دین ستیزانه حکومت، بسیاری از روشنفکران از جمله تقی زاده، احمد کسروی، صادق هدایت و … ضمن تاکید بر افزایش حضور اجتماعی زن بر مطرح شدن زن ایرانی در جامعه به هر طریق ممکن از جمله آشکار کردن زیبایی های ظاهری اصرار کردند.

مطبوعات ایران در آن زمان هم چون مطبوعات غربی مملو از اطلاعات و آگهی هایی در مورد لوازم آرایش بود که به شدت در فیلم های خارجی – که از سینمای ایران پخش می شد – تبلیغ می شد.

از این زمان مصرف کنندگان ایرانی از طریق مطبوعات ادواری در معرض بازاریابی غربی قرارگرفتند؛ به عنوان نمونه مجله ” مهرگان ” که در جریان سال های کشف حجاب بیشتر برای مخاطبان جوان منتشر می شد، حاوی مطالب و تصویر هایی در خصوص ستاره های فیلم، مسابقه های زیبایی و معرفی آخرین محصولات آرایشی روز اروپا بود.

هم چنین نشریه فمنیستی ” عالم نسوان ” تلاش می کرد زنان ایرانی را برای پذیرش یک قیافه و ظاهر جدید متناسب با عصر جدید آموزش دهد، قیافه ای که در آن لوازم آرایش از مولفه های تجدد به حساب می آمد.

یکی دیگر از نشریات فعال در این عرصه نشریه ” زبان زنان ” بود که توسط یک فمنیست به نام صدیقه دولتشاهی چاپ می شد در این نشریه مشورت با متخصصان هنر لوازم آرایش و چاپ نظرات آنها صورت می گرفت .

در زمان پهلوی دوم فرهنگ زیبایی غربی عمق و گسترش بیشتری در میان لایه های اجتماعی زنان پیدا کرد. در این دوره و در سال 1341 هجری شمسی طرح انقلاب سفید شاه و ملت انجام شد و در قالب آن برخی اصلاحات ارضی صورت پذیرفت؛ اجرای این اصلاحات موجب مهاجرت روستاییان از روستاها به شهرها شد این موضوع با جابه جایی فرهنگی مهاجران که تحول مهمی در شیوه های زندگی سنتی به مدرن در زمینه های سبک پوشش، شمایل نوین، مناسبات اجتماعی جدید و… را تجربه می کردند، همراه بود.

در این دوران اگرچه قانون ممنوعیت حجاب منسوخ شد، اما پروژه غربی شدن جامعه ایرانی با سرعت و عمق بیشتری دنبال گردید.

جلال آل احمد در این باره می نویسد: ” آدم غرب زده، قرتی است. به خودش خیلی می رسد، با سر و پزش خیلی ور می رود همیشه انگار از لای زرورق باز شده است یا از فلان مزون فرنگی آمده است…”.

وی در نقد سیاست پهلوی دوم مبنی بر آزادی دادن به زنان می نویسد : ” به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را داده ایم. فقط تظاهر، یعنی خود نمایی، یعنی زن را که حافظ سنت، خانواده، نسل و خون است به ولنگاری کشیده‌ایم، به کوچه آورده‌ایم. به خود نمایی و بی بند وباری واداشته ایم که سر و صورت را صفا دهد و هر روز یک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد. ما در کار آزادی صوری زنان سال های سال پس از این هیچ هدفی و غرضی جز افزودن به خیل مصرف کنندگان پودر و ماتیک – محصول صنایع غرب – نداریم “.

دردوران محمد رضا پهلوی طرح هایی چون راه انداری باشگاه ها و کاخ های جوانان، انتخاب ملکه زیبایی، مسابقه های دختر شایسته و … انجام شد و در همه آنها سعی شد زیبایی چهره به عنوان یک ارزش اصیل جلوه نماید.

این اقدامات منجر به آن شد که امام خمینی (ره) صراحتاً اعلام نماید : ” این شاه است که زن ها را به فساد می کشاند و انها را می خواهد عروسک بار بیاورد. مذهب با این فاجعه ها و درد ها مخالف است نه با آزادی زن”.

با پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت حکومت اسلامی، هویت های لطمه خورده ی اسلامی ایرانیان در دوران پهلوی مورد بازسازی قرار گرفت و در این دوران مذهب به عنوان مهم ترین مولفه هویت فرهنگی، نگاه به زیبایی و ظاهر آرایی را مورد باز تعریف قرار داد و بستر های لازم جهت این امر را ایجاد کرد، تفکیک جنسیتی در مدارس، اسلامی کردن اماکن عمومی، ترویج فرهنگ امر به معروف و … از ان جمله اند.

اگرچه در سال های اول انقلاب، نمایش ثروت ارزش نبود، اما در خلال سال‌های 1368 تا 1376 به تدریج ثروت به ارزش تبدیل شد و این امر بر روی ارزش های دیگر از جمله زیبایی و ظاهر آرایی تاثیر گذاشت.

سیاست های دولت در این مقطع چندان جالب نبود و همسو با دامن زدن به فرهنگ همه جانبه مصرفی ملهم از غرب بود، به گونه ای که از سال 1370 موج واردات عظیم مواد آرایشی به کشور آغاز می شود.

در دوران اصلاحات روند گرایش روزافزون به مواد و لوازم آرایشی ادامه یافت. در این مقطع برخی آثار میان مدت استفاده افراطی از این لوازم آشکار شد و افزایش آمار جرایم غیر اخلاقی و رشد معضلات و آسیب های اجتماعی پدیدار گشت.

هم چنین در این دوران در کنار گرایش شدید زنان به لوازم آرایش موج جدید زیبایی خواهی به شیوه انجام جراحی های زیبایی مانند جراحی بینی، جراحی پلاستیک غیر ضروری ( تفننی )، گونه گذاری و … رونق گرفت.

دوران دولت اصولگرا نیز علی رغم اجرای طرح امنیت اجتماعی و طرح های مشابه دیگر پیشرفت محسوسی در جهت تغییر ذائقه زن ایرانی در مدل استفاده فعلی از لوازم آرایشی صورت نگرفته است .

واقعیت این است که برخلاف شبکه های ماهواره ای فارسی زبان که به صورت شبانه روز محصولات آرایش را تبلیغ می کنند در داخل کشور به دلیل ملاحظا ت دینی ، عرفی و فرهنگی تبلیغاتی برای این دست اقلام صورت نمی‌پذیرد اما در این جا اشاره به این حقیقت ضروری است که با وجود عدم تبلیغات مستقیم در این خصوص، تبلیغات غیر مستقیمی در ابزارهای فرهنگی داخل کشور وجود دارد. ابزار هایی چون تلویزیون و سینما با نمایش بازیگران خصوصاً زنان با آرایش های غیر متعارف و غلیظ در ان زمینه گام بر می دارند. به همین دلیل می توان ادعا کنیم در حوزه فرهنگ زیبایی شاهد یک نوع شکاف بین ” سیاست های فرهنگی ” و ” کردار های فرهنگی ” هستیم.

موضوع این شکاف مواردی چون اصل مصرف محصولات زیبایی و آرایشی، میزان مصرف آنها، نوع مصرف یا ترجیح های افراد، انگیزه مصرف و مکان و زمان مصرف آنها است.