زیبایی زنانه چیست ؟
نظریه های فمنیستی در سابقه ی طولانی و گاه دشمنانه با زیبایی دارند، حداقل این موضوع در روابط مطرح در خصوص این موضوع در بیانیه های اخیر فمنیستی به روشنی قابل دریافت است. برای فمنیست ها این قضیه به مثابه جایگاه معینی از زنانگی نظریه پردازی شده است و به همین سبب نیز جایگاه فرو دستی زنان را مستحکم تر میکند.
زیبایی زنان جایگاهی است که در آن کنترل نفس زنان و خود پایی ایشان ممکن می شود. ابزاری است که موجب سرکوب اجتماعی در جوامع مردسالارانه می شود و ابزاری برای تسلط بر زنان به دست می دهد.
همچنین عنصر فعال باز پس رانی معاصر زنان است که در برابر آزادی ایشان به کار می رود. هنگامی که به مایه های تاریخی مد و ظاهر می نگریم در اصل به گونه ای سنت طولانی بر می خوریم که در آن، زنان در خطر و آزار قرار گرفته اند، تا پدیده ای غیر انتزاعی، غیر انسانی و زود گذر به نام زیبایی را فراهم آورند، هنگامی که این مساله به منزله ی امری انظمامی در نظر گرفته شود که می باید به عمل در آید، این امر با تمرکز بر نوعی اغراق صورت می گیرد و اغلب تا جایی نزدیک به تولید استانداردهای زیبایی غیر قابل دست یابی ادامه می یابد و به این صورت پروژه ای برای صورت بندی فرهنگی پدر سالاری شکل می گیرد .
زیبایی زنان به واسطه ی همین اغراق به امری غیر واقعی و استانداردهای سرکوب گرانه تبدیل میشود. هر چند ممکن است استانداردها تغییر کنند، منطق فرهنگ این موضوع در طبیعت خود باقی می ماند و جنبه های اولیه اش که همان اغراق گونگی، غیرواقع گرایی و سرکوب گری است باقی می مانند.
نمونه هایی از آن خوردن آرسنیک در اواخر قرن نوزدهم یا اختلالات تغذیه ای در قرن بیستم و جراحی های زیبایی زنان است که در مقام کردارهای زیبایی صورت میگیرند.
با این همه این کردارها غالباً واقعیاتی فرا تاریخی در نظر آورده می شوند که ماهیت ایدئولوژی پدر سالارانه ی جهانی که به واسطه ی آن زنانگی تعریف و تجدید می شود، مناسبت دارند.
به نظر بسیاری از فمنیست ها زنانی در این کردارها درگیر می شوند فقط قربانیانی اند که درگیر آگاهی کاذب شده اند.
به همین ترتیب فرهنگ زیبایی بازنمای سرکوب است و به صورتی متفاوت در نظریه نئو مارکسیت نمایانده میشود. در اینجا سرکوب در قالب بت وارگی نشان داده می شود، قسمتهای بدن و خلق نیاز های کاذب از آن جمله اند.
مطلب مرتبط: گفتمان فرهنگی زیبایی
تحلیل های فرهنگی فمنیستی و نئو مارکسیست هر چند متفاوتند، در خصوص مادی کردن فرهنگ زیبایی مشترکند. موج دوم فمنیستی را با میراث نظری مکتب فرانکفورت در خصوص نقد فرهنگ توده گیر در هم آمیخته است و به خوبی ماهیت سرکوب را با آن نشان میدهد .
کتاب اسطوره ی زیبایی نوامی ولف در سال 1991 تحلیلی از گفتمانی است که صنایع زیبایی ایجاد کرده اند و این گفتمان با کردارهای اشتراکی زنان حمایت میشود. در این کتاب بحث بر سر آن است که اسطوره ی زیبایی بر ساختی فرهنگی است و نوعی بازی بی برد را برای زنان پیش می کشد .
جوزف هنسن، ایولین رید، ماری آلیس واترز در کتاب آرایش، مد و بهره کشی از زنان (1386) صنایع آرایشی را مسبب بهره کشی از زنان در خلال تبلیغات آرایشی شان میدانند .
اما مسئله ای که اینجا مطرح است این است که، بسیاری از زنان خود را قربانی منفعل دنیای سرمایه داری و یا نظام پدر سالار نمیدانند؛ بلکه این موضوع را ابزاری برای حفاظت از عاملیت اجتماعی خود میدانند.
مطلب مرتبط: زیبایی، جنسیت و بدن
چنانچه که آرتور وارویک تاریخ دان خاطر نشان میکند که زیبایی، در قالب آنچه او جذابیت جنسی تعریف میکند، بسیار با مفهوم سرکوبی که زنان یا مردان در تاریخ به خود دیده اند متفاوت است.
و همچنین کاملیه پاگلیا تحلیل مشابهی را در خصوص کیفیت ابزاری زیبایی فراهم آورده است. در تحقیق پسا فمنیستی او درباره ی تصویر زنان در هنر غربی چنین استدلال می شود که نه فقط زیبایی صورت از قدرت زنان است، بلکه همچنین زیبایی نوعی پرچم است که برفراز طبیعت بی نظیر زنان که در زیرلایه های برساخت زنانگی پنهان است برافراشته می شود.